خطت کز طرف نسرین سربرآورد از جامی غزل 205

1 خطت کز طرف نسرین سربرآورد به تاراج دل و دین سربرآورد

2 لبت آمد نگین خاتم جم کز آنجا مور مشکین سربرآورد

3 دلم کآواره شد زان عارض و زلف به روم افتاد وز چین سربرآورد

4 به فکر غمزه ات در خواب دیدم که پیکانم ز بالین سر برآورد

5 چو شد فرهاد خاک از تربت او گیاه مهر شیرین سر برآورد

6 چو سر در خرقه زاهد وصف حسنت شنید از من به تحسین سربرآورد

7 به دلق فقر جامی پای پیچید ز جیب عز و تمکین سربرآورد