- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نات سلمی و لکن لاخ برق من مغانیها بلی منزلگه مقصود را باشد نشانیها
2 نسیم کوی او بخشد دل امیدواران را امید کامگاریها نوید شادمانیها
3 کجا شد آن ز روی او شبم را روشناییها کجا رفت آن ز لعل او لبم را کامرانیها
4 جوانی در سر و کار جوانان شد نمیدانم کجایند آن جوانان یا کجا رفت آن جوانیها
5 خضر از توست زنده عیسی از تو زنده سازنده تویی آری به لبها چشمهسار زندگانیها
6 نه از زخم تو میرند آهوان در صیدگه لیکن کنند از ذوق بر تیر و کمانت جانفشانیها
7 زبان مالی به لب هردم کش از لب میکنم شیرین کنی کامم ز حسرت تلخ ازین شیرینزبانیها
8 بود کوه غمت بر دل گران و دل گران بر تن ز کویت رفتم اینک وز درت بردم گرانیها
9 رموز عشق را جامی درون ساده میباید به آب می بشو لوح ضمیر از خردهدانیها