- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 افشاند نسیم سحری زلف نگاری می خواست دماغ دل ما، بوی بهاری
2 تا بخت نصیب نظر پاک که سازد برداشت صبا از سر کوی تو غباری
3 بی فایده رفت، آن همه اشکی که فشاندم سیراب نکردم گل باغی، سر خاری
4 در مملکت طالع ما، صبح نخندد ماییم و سواد سر زلف و شب تاری
5 بیم است که بی پرده کنم فاش غمت را هجران تو نگذاشت به دل صبر و قراری
6 یار از نظر انداخت، دل زار حزین را ای نالهٔ بی درد، نیامد ز تو کاری