- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نسیم باد صبا هیچ عزم آن داری که این تکاسل طبعیّ خویش بگذاری
2 به پای تو چودو گامست طول و عرض جهان به گاه قطع مسافت ز تیز رفتاری
3 توقّعی ز تو دارم ز روی همنفسی اگر به ثقل نداری و رنج نشماری
4 تجشّمی کن و یکدم بکارها پرداز ناتوانی اگر چه مزاج ها داری
5 سحرگهی که بعون دعای شبخیزان سبک ترک شده باشی ز رنج بیماری
6 ز اصفهان حرکت کن به شام صبحدمی بنزد صدرافاضل قوام بنداری
7 چو با نسایم اخلاق او در آمیزی ز روی نسبت هم پیشگیّ و همکاری
8 نگاه دار ز بهر دماغ مشتاقان ز خاک پایش اگر شمّه یی بدست آری
9 ودیعه های دعا و ثنای من چندان که حصر آن متعذّر بود ز بسیاری
10 سزد که بر طبق شوق و معرض اخلاص چنان که من بسپارم تو نیز بسپاری
11 از آن سپس که ببوسی زمین حضرت او پیام من به زبان ثناتو بگزاری
12 بگو که ای ز معانیّ خوب و سیرت نیک بجای آنکه بهر مدحتی سزاواری
13 به رسته های چمن بر مجاهزان بهار همه ز کیسۀ خلقت کنند عطّاری
14 چو تو عرایس افکار خویش جلوه دهی شود ز شرم رخت آفتاب گلناری
15 سیاه روی کند همچو زاغ طوطی را زبان کلک تو انکام نغز گفتاری
16 ستارگان فلک با کمال شبخیزی ز دولت تو کنند التماس بیداری
17 ز عکس خون دل حاسدان تو هر شام چو مغز پسته شود آسمان زنگاری
18 ز هیچگونه برین صوب ما نمی گذری دل تو عادت راحت گرفت پنداری
19 مرا چو نام شریف تو بر زبان گذرد ز لب به چشم رسد نوبت گهر باری
20 ز معظمات امور ارچه نیست پروایت که نام ها به سرانگشت لطف بنگاری
21 از آن مکارم اخلاق نیست مستبعد که یاد می کند از ما به وقت بیکاری