نصیبی گر زسوز سینه ام می از جویای تبریزی غزل 39

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

نصیبی گر زسوز سینه ام می بود مجنون را

1 نصیبی گر زسوز سینه ام می بود مجنون را زابر چشم تر دریای خون می کرد هامون را

2 دمی گر پشتگرمی از بسوی باده می دیدم سبک می کردم از بار خرد دوش فلاطون را

3 نماید از پس تسخیر عالم خسرو حسنت نگین کنده از موج نزاکت لعل میکون را

4 خدا از چشم بد لیلی نگاهان را نگه دارد رواجی داده اند از تیغ ابرو دین مجنون را

5 به رنگ غنچه اسرار درونم گل کند آخر نهان در پرده باشد صدزبان دلهای پرخون را

6 اگر دردی کش پیمانهٔ مجنون شوی، دانی کف دریای بی مغزی بود در سر فلاطون را

7 تو جویا با چنین رنگین خیالی چون نهان مانی بود شهرت ز یک برجسته مصرع سرو موزون را

عکس نوشته
کامنت
comment