1 نسیم! امشب عجب دفع غمی تو یقین دارم نه از این عالمی تو
2 شمیم زلف یار فایزستی و یا ز انفاس ابن مریمی تو؟
1 برفت آن یار و از ما مهر برداشت خیالش هم مرا آسوده نگذاشت
2 به فایز آنچه کرده آن جفا جو نه باور کرد دل نه عقل پنداشت
1 بگو آن قاصد نیکو لقا را ببر بر دوستان پیغام ما را
2 همان ساعت که دیدی یار فایز به خاطر آوری این بینوا را
1 سوار خنگ خوش رفتارم امشب روانه جانب دلدارم امشب
2 چو سلطان حبش فایز ز شوقش جهان زیر نگین پندارم امشب