1 نانیست درین جهان و آبی از دیدۀ آدمی نهانی
2 نه گرسنه دیده روی این سیر نه تشنه از آن دهد نشانی
3 اسمیست بمانده بی مسمّا لفظیست از آن سوی معانی
4 این را صفتست لایذوقون و آنرا سمتست لن ترانی
5 دانی که کدام نان و آبست؟ نان تو و آب زندگانی
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 ای مرا کرده مشوّش زلفت وی ز گل ساخته مفرش زلفت
2 تا که در خسته دل ما پیوست نیست خالی ز کشاکش زلفت
1 رخت تاثیر آهی بر نتابد غمت هر دستگاهی بر نتابد
2 چنان نازک رخی داری که از دور بصد حیلت نگاهی برنتابد
1 در فراقت دل ازین سوخته تر نتوان داشت خویشتن را به ازین زیر و زبر نتوان داشت
2 سرخ روییّ خود از لعل تو می دارم چشم وین چنین چشم کز از خون جگر نتوان داشت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **