رفیقان خاک نجد است این نگه دارید از جامی غزل 13

رفیقان خاک نجد است این نگه دارید محمل‌ها

1 رفیقان خاک نجد است این نگه دارید محمل‌ها که آرد عشق یاران گریه بر آثار منزل‌ها

2 به هر منزل بتان دل‌گسل بودی نمی‌دانم ازین فرخنده منزل‌ها چرا بستند محمل‌ها

3 ز اشک عاشقان بوده‌ست پرگل راهشان اینک نشان دست و پای ناقه‌هاشان مانده در گل‌ها

4 به هرجایی که بنماید نشانی از کف پایی فروریزند اشک از دیده‌ها خونابه از دل‌ها

5 چرد گور و گوزن امروز هرجا ساز کردندی میان سبزه و گل آهوان شوخ محفل‌ها

6 خوش آن کز گریه بودی گرد من دریا و بر حالم زدندی قهقهه آن نازنین‌کبکان ز ساحل‌ها

7 چرا شد کوف و کرکس کبک و تیهو را خلف یارب ز تصریف قضا دارم بسی زینگونه مشکل‌ها

8 نویس ازمن به ایشان نامه‌ای از صدق دل جامی وضمنها صفاء الود فاختمها و ارسلها

عکس نوشته
کامنت
comment