-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نهی چو نام سگ خود، بمن مرا طلبی نهم بپای سگت سر، بعذر بی ادبی
2 وگرنه خون کنمش، گر بود دلت از سنگ؛ بناله ی سحری و، بآه نیمه شبی
3 بخنده چون گذری از برم، مشو غافل ز اشک گوشه ی چشمی و آه زیر لبی
4 عجب مدان که غلام ایاز شد محمود بود ز بازی عشق این کمینه بوالعجبی
5 کند ز شیره ی عناب لب، دهان شیرین کسی که تلخ شدش کام از می عنبی
6 بغیر من، که از آن لب شنیده ام دشنام که تلخکام شود از حلاوت رطبی؟!
7 چگونه درد خود آذر بیار خود گویم؟! حدیث او همه ترکی و، حرف من عربی!