ناقه آن محمل نشین چون راند از هاتف اصفهانی غزل 8

هاتف اصفهانی

آثار هاتف اصفهانی

هاتف اصفهانی

ناقه آن محمل نشین چون راند از منزل مرا

1 ناقه آن محمل نشین چون راند از منزل مرا جان قفای ناقه رفت و دل پی محمل مرا

2 ز آتش رشکم کنی تا داغ، هر شب می‌شوی شمع بزم غیر و می‌خواهی در آن محفل مرا

3 بعد عمری زد به من تیغی و از من درگذشت کشت لیک از حسرت تیغ دگر قاتل مرا

4 بارها گفتم که پیکانش ز دل بیرون کشم جهدها کردم ولی برنامد این از دل مرا

5 خط برآوردی و عاشق کشتی آخر کرد عشق غرقه در دریا تو را آسوده در ساحل مرا

6 چاره جو هاتف برای مشکل عشقم ولی مشکل از تدبیر آسان گردد این مشکل مرا

عکس نوشته
کامنت
comment