- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ناگه از میکده فغان برخاست ناله از جان عاشقان برخاست
2 شر و شوری فتاد در عالم های و هویی از این و آن برخاست
3 جامی از میکده روان کردند در پیش صد روان، روان برخاست
4 جرعهای ریختند بر سر خاک شور و غوغا ز جرعهدان برخاست
5 جرعه با خاک در حدیث آمد گفت و گویی از این میان برخاست
6 سخن جرعه عاشقی بشنید نعره زد و ز سر جهان برخاست
7 بخت من، چون شنید آن نعره سبک از خواب، سر گران برخاست
8 گشت بیدار چشم دل، چو مرا عالم از پیش جسم و جان برخاست
9 خواستم تا ز خواب برخیزم بنگرم کز چه این فغان برخاست؟
10 بود بر پای من، عراقی، بند بند بر پای چون توان برخاست؟