1 ناگه خروس روزی در باغ جست در زیر شاخ گل شد و ساکن نشست
2 آن برگ گل که دارد بر سر بکند اندر دو ساق پایش دو خار جست
3 آن از پی جمالی بر سر بداشت و آن از پی سلاحی برپای بست
1 ای خواجه دل تو شادمان باد جان تو همیشه در امان باد
2 این رای سفر که یش داری بر تو به خوشی چو بوستان باد
1 ای آن که فلک نصرت الهی بر کنیت و نامت نثار دارد
2 هر چیز که گیتی بدان بنازد از همت تو مستعار دارد
1 تا مرا بود بر ولایت دست بودم ایزد پرست و شاه پرست
2 امر شه را و حکم الله را نبدادم به هیچ وقت از دست