-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عارفان از دو جهان صحبت جانان طلبند تنگ چشمان گدا ملک سلیمان طلبند
2 اعتباری نکنند اهل دل آن طایفه را که نه از بهر لقا روضه رضوان طلبند
3 بی لب و چشم و رخ و زلف تو ذوقی ندهد که شراب و شکر و شمع شبستان طلبند
4 آرزومند تو از جان و دلند اهل نظر لاجرم وصل دهانت به دل و جان طلبند
5 من گدای در ایشان که سلاطین جهان همتی گر طلبند از در ایشان طلبند
6 گرچه در سفره شاهان بود انواع نعم لقمه عافیت از خوان گدایان طلبند
7 صبر بر سرزنش خار جفا چون نکنند بلبلانی که وصال گل خندان طلبند
8 خبر از لذت عشق تو ندارند آنان که نسازند به درد تو و درمان طلبند
9 حاجت از چشم تو می خواهم و باشد مقبول حاجتی کان ز چنین گوشه نشینان طلبند
10 شده ام بر سر کوی عدم آباد مقیم گر نشانی ز من بی سر و سامان طلبند
11 چون نسیمی ز در یار طلب، حاجت خویش کاهل دل حاجت خویش از در یزدان طلبند