عارف که سخن به راه گوید از جامی غزل 175

عارف که سخن به راه گوید

1 عارف که سخن به راه گوید الله ولا سواه گوید

2 اثبات وجود خلق با حق در طور یقین گناه گوید

3 هرکس که شود مرید عشقت اول کم مال و جاه گوید

4 با خرقه و طیلسان بسازد ترک کمر و کلاه گوید

5 بر یاد تو زار زار گرید وز شوق تو آه آه گوید

6 کاری که نه غایتش تو باشی آن را عمل تباه گوید

7 خواهد خط تو چو شب نویسد بیند رخ تو چو ماه گوید

8 چون ماه رخ تو دید جامی کی وصف شب سیاه گوید

عکس نوشته
کامنت
comment