1 عارف که به سعی خویش از دنیا رفت مرغی به قفس بال همی زد تا رفت
2 زین چاه که فکر تو به جایی نرسد منصور به نیم گز رسن بالا رفت
1 در باغ هر گلی ز تو در خون تازه ای ست هر بید در هوای تو مجنون تازه ای ست
2 از زلف تا به چند کسی گفتگو کند وصف خطش کنیم که مضمون تازه ای ست
1 نشد درست به هندوستان شکستهٔ ما نماز بود در او، کار دست بستهٔ ما
2 جدا شدیم ز همصحبتان، خوش آن روزی که بود دستهٔ گل را حسد به دستهٔ ما
1 ما گرفتاریم و غیر از ناله نبود کار ما بیضهٔ بلبل بود هر غنچهٔ گلزار ما
2 دست بر سر میزند همچون مگس شکرفروش زهر خود را بس که شیرین کرد در بازار ما