کارم به جان رسید و به از انوری ابیوردی غزل 211

انوری ابیوردی

آثار انوری ابیوردی

انوری ابیوردی

کارم به جان رسید و به جانان نمی‌رسم

1 کارم به جان رسید و به جانان نمی‌رسم دردم ز حد گذشت و به درمان نمی‌رسم

2 ایمان و کفر نیست مرا در غمش که من در کار او به کفر و به ایمان نمی‌رسم

3 راهیست بی‌کرانه غم عشقش و مرا چون پای صبر نیست به پایان نمی‌رسم

4 یاریست بس عزیز به ما زان نمی‌رسد صیدیست بس شگرف بدو زان نمی‌رسم

5 گوید به ما ز حرمت ماکم همی رسی حرمت بهانه‌ایست ز حرمان نمی‌رسم

6 سلطان عشق او چو دلم را اسیر کرد معذورم ار به خدمت سلطان نمی‌رسم

عکس نوشته
کامنت
comment