نشان وحشی من در دل بی کینه از حزین لاهیجی غزل 371

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

نشان وحشی من در دل بی کینه پیدا شد

1 نشان وحشی من در دل بی کینه پیدا شد پی غارتگرم، در خانهٔ آیینه پیدا شد

2 نهان درموج خود شد بحر و سر زد از حباب من گهر در آب خود گم گشت و در گنجینه پیدا شد

3 برون از خود سراغ لیلی خود داشتم، غافل به صحرا داده بودم دل ز کف، در سینه پیدا شد

4 نمد، پاس صفای جوهر آیینه می دارد جمال فقر ما، در خرقهٔ پشمینه پیدا شد

5 بنا دیروز شد میخانه و امروز از مستی سر هر خم گشودم، بادهٔ دیرینه پیدا شد

6 پس از عمری که شد با دختر رز عشرتم روزی ندانم از کجا دیگر، شب آدینه پیدا شد؟

7 حزین ، از نعل وارون دل خود حیرتی دارم به فکر خرمی رفتم، غم دیرینه پیدا شد

عکس نوشته
کامنت
comment