- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دو چشمم خون فشان از دوری آن دلستانستی که لعلش گوهرافشان، سنبلش عنبر فشانستی
2 چسان خورشید رویت را مه تابان توان گفتن که از روی تو تا ماه از زمین تا آسمانستی
3 حرامم باد دلجویی پیکانش اگر نالم ز زخم ناوکی کز شست آن ابرو کمانستی
4 غمش گفتم نهان در سینه دارم سادهلوحی بین که این سر در جهان فاش است و پندارم نهانستی
5 در این بستان به پای هر صنوبر جویی از چشمم روان از حسرت بالای آن سرو روانستی
6 بیا شیرین زبانی بین که همچون نیشکر خامه شکربار از زبان هاتف شیرین زبانستی