- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رسید ترک من از تاب می عرق کرده شکسته طرف کله جیب جامه شق کرده
2 صفای سینه اش از چاک پیرهن چون صبح هزار دلشده را اشک چون شفق کرده
3 به اتفاق جهانی گذشته از دل و دین به هر کجا گذری کیف ما اتفق کرده
4 برای باده و نقلش صبا به صحن چمن ز لاله کاسه نهاده ز گل طبق کرده
5 نثار او همه جانها کم است و او ز کرم قناعت از من بیدل به یک رمق کرده
6 ز شرح دل ورقی بیش نیست چهره زرد که خامه مژه تحریر آن ورق کرده
7 اگر چه منکر می بود سابقا جامی کنون تلافی انکار ماسبق کرده