یار پیمان شکنم با سر پیمان از عبید زاکانی غزل 60

عبید زاکانی

آثار عبید زاکانی

عبید زاکانی

یار پیمان شکنم با سر پیمان آمد

1 یار پیمان شکنم با سر پیمان آمد دل پر درد مرا نوبت درمان آمد

2 این چه ماهیست که کاشانهٔ ما روشن کرد وین چه شمعیست که بازم به شبستان آمد

3 بخت باز آمد و طالع در دولت بگشاد مدعی رفت و مرا کار به سامان آمد

4 می بیارید که ایام طرب روی نمود گل بریزید که آن سرو خرامان آمد

5 از سر لطف ببخشود بر احوال عبید مگرش رحم بدین دیدهٔ گریان آمد

عکس نوشته
کامنت
comment