1 تنم ز ضعف بود رشته ای ز پیرهنم کسی چو من نتواند شدن، منم که منم
2 برآورم نفسی چون ز سینه ی مجروح شود چو غنچه لبالب ز لخت دل دهنم
3 دهد سیاهی آن را چو گرد سرمه به باد زند چو بر صف مژگان، سرشک صف شکنم
4 به گرد خاطر من خرمی نمی گردد بهار، طوطی رم کرده ای ست از چمنم
5 سلیم، خصم به من سازگار چون باشد؟ چنین که هر سر مو گشته خار پیرهنم