- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گل صدبرگ من سنبل بر اطراف سمن دارد رخ یار من از نسرین خطی بر نسترن دارد
2 عذارش گرچه از نسرین سواد مشک پیدا کرد ز مشک سوده رخسارش غباری بر سمن دارد
3 به چین زلف پرچینش که کرده سنبلش صد ره به است از نافه مشکی که آهوی ختن دارد
4 سرابستان خوبی را جمال امروز حاصل کرد که از رخسار و بالایش گل و سرو چمن دارد
5 دو فتان نرگس جادوش جان میخواهد از مردم ندارد جان دریغ آن کو که جانی در بدن دارد
6 اگر بیند گل اندام مرا روح القدس روزی شود حیران آن خطی که آن پاکیزه تن دارد
7 دمش چون نفحه عیسی به عاشق روح میبخشد تعالی الله! چه لطف است این که آن شیریندهن دارد
8 وطن، کوی خرابات است و دور افتادم از آنجا ولی زین رهگذر شادم که جان عزم وطن دارد
9 شب قدر، ای قمر! چندان به حسن خود مناز آخر که زلفش چون مه تابان به زیر هر شکن دارد
10 به بازار سر زلفش دل و جان بردهام لیکن کجا آن سنبل مشکین سر سودای من دارد
11 حروفی زان شدم در دور زلف و نقطه خالش که نون ابرو و میم دهانش نقش «من» دارد
12 نسیمی از لب جانان به دست آورد جام جم چو رند یک جهت زان رو صفا با درد دن دارد