- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دندان و عارض بتم از من ببرد هوش کاین در نوش طعمست ، آن ماه مشکپوش
2 جوشان شده دو زلف بت من بروی بر جانم بر آتش است از آن آمده بجوش
3 اندر چهار چیزش دارم چهار چیز هر شب از آن ببردن دل گشته سخت کوش
4 اندر سمن بنفشه و اندر صدف گهر اندر سهیل سنبل و اندر عقیق نوش
5 ای زلف او نه زلفی ، وی دو لبش نه لب رند عبیر سایی و دزد شکر فروش
6 زلف ار فرو کشد بمیان بر کمر کند چون دست باز دارد حلقه شود بگوش