1 بت زورق نشینم در امان باد خدایت در بلاها حفظ جان باد
2 به دریا باد فایز یارش الیاس به صحرا خضر با او همعنان باد
1 پریرویان سلام از من رسانید که ای سیمینتنان تا میتوانید
2 ز پا افتادهای را دست گیرید چو فایز بیدلی از در مرانید
1 بتا از کجرویهایت شکایت ولی با کس نگویم این حکایت
2 اگر در کلبه فایز نهی گام کنم جانم نثار خاک پایت
1 مرا تا دل به تن تسلیم کردند همی مهر بتان تعلیم کردند
2 دل فایز بتان بردند یغما ببردند و به هم تقسیم کردند