یار من درد و کبابم دل و می خون جگر از سعیدا غزل 357

سعیدا

سعیدا

سعیدا

یار من درد و کبابم دل و می خون جگر

1 یار من درد و کبابم دل و می خون جگر نیست جز زیر زمینم هوس جای دگر

2 خاطر خستهٔ من بین و گشا لب به سخن که باین ضعف دوا نیست بجز گل به شکر

3 جوهر همت ذاتیش نمایان گردد پیش یاران پسری را که برد نام پدر

4 عقل را نور نماند چو شود موی سفید شمع تاریک بماند چو شود وقت سحر

5 می رسد گر قدح بادهٔ معنی نوشیم ما که دوران دگر گشت نگشتیم دگر

6 حرف آن لعل لب و تنگ دهان باز بگو سخن از بوسه و جام است مکرر خوشتر

7 رسنی بست سعیدا به میان تا که شنید زیر بارند مرصع کمران تا به کمر

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر