-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلدار من از خانه ببازار برآمد ناگه بسر کوچه خمار برآمد
2 گلبانگ «تعالی » بشنیدند روانها صد نعره ز تسبیح و ز زنار برآمد
3 دعوی بچه تیره فرو رفت بخواری معنی ز ته که گل فخار برآمد
4 عالم همه روشن شد از آن نور بیکبار گفتند که: آن دلبر عیار برآمد
5 گفتیم: چو خورشید جمال تو عیانست «صدق » ز دل مؤمن وکفار برآمد
6 گفتم که: تویی، غیر تو کس نیست بعالم این نعره هم از طبله عطار برآمد
7 خورشید رسیدست ز ایمن بدل من تا از دل قاسم دم اقرار برآمد