1 زهی من وفای تو نا دیده هیچ بغیر از جفای تو نشنیده هیچ
2 مرا دست هجرانت خاری نهاد گل دلگشای تو ناچیده هیچ
3 ز مهرت تنم گشت همچون هلال مه دلربای تو نادیده هیچ
4 تو خورشید حسنی و من ذره وار برون از هوای تو نگزیده هیچ
5 نکردست ابن یمین سرمه ئی به از خاک پای تو در دیده هیچ
دیدگاهها **