دوش جانم در هوای آن خط از اسیری لاهیجی غزل 204

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

دوش جانم در هوای آن خط و رخسار بود

1 دوش جانم در هوای آن خط و رخسار بود شب همه شب در سرم سودای زلف یار بود

2 با وجود روی جان افروز و قددلربات عاشقان را از بهشت و حور و طوبی عار بود

3 مونس دردت نه تنها این زمانم کز ازل از غم عشق تو جان مجروح و دل افگار بود

4 چشم جادویت بغمزه می رباید دین و دل در فسون و مکر این جادو عجب عیار بود

5 در شب تاریک هجران جان غم فرسوده را هم خیال وصل جانان مونس و غمخوار بود

6 زاهد افسرده دل را نیست اقراری بعشق زان سبب با عاشقانش دایما انکار بود

7 تا بتابید از جهان مهر جمال نوربخش هرکه دیدم چون اسیری غرقه انوار بود

عکس نوشته
کامنت
comment