-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خاکم بره پیک حریم حرم او باشد که بجایی برسم در قدم او
2 بر داغ دلم مرهم راحت مگذارید تا کم نشود راحت درد و الم او
3 زین گونه که بر من ستم دوست خوش آید خوش نیست که بر غیر من آید ستم او
4 می سوزم و این آه جگر سوز دلیلست کز جان و دلم دود برآورد غم او
5 داریم امید کرم از یار، ولیکن دیدیم ستمها و امید کرم او
6 از تیغ تو صد کشته شود زنده بیک دم گویا دم جان پرور عیسیست دم او
7 گفتم که: هلالی ز غمت سوی عدم رفت گفتا: چه تفاوت ز وجود و عدم او؟