- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوش مرا صبحدم آمد و آواز داد گفت که خواهد تو را راه به من باز داد
2 کرد برون ز آستین شیشگکی پر شراب بر لب جام آنگهی بوس به اعزاز داد
3 داد به من جام و گفت نوش کن و دم مزن جام چنین داد کی آن که به دم ساز داد
4 تربیتم کرد عشق بود نوبت انجام کرد خلوت آغاز داد
5 شبپره را ره نداد در نظر آفتاب قلب فرو مایه را در دهن گاز داد
6 شاه فرو ناورد سر به در هر گدا زشت بود عکّه را مرتبه ی باز داد
7 سر به در آرد ز جیب مایه ی دیوانگی هرکه پیامی به آن سلسله ی راز داد
8 هرکه نزاری صفت دل نه به حق در دهد نقد به قلاب برد راز به غماز داد