- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شهریارا من از این حضرت چون خلد برین میروم وز سر حسرت بفضا مینگرم
2 هستم از بیم جدائیت سر آسیمه چنانک خبر از پای ندارم که زمین میسپرم
3 اگرم دست اجل از سر ما نفشاند خاک پای تو شود بار دگر تاج سرم
4 ور اجل دور ز رویت ندهد مهل مرا بهمین مهر و نشان مهر تو با خاک برم