1 ملامتم مکنید ار نبید مینوشم که رستگاری آزادگان بود ز نبید
2 کسی که بخل نورزید رستگاری یافت بحکم ایزد کس مست را بخیل ندید
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 خرم دلی که مجمع سودای حیدرست فرخ سری که خاک کف پای حیدرست
2 جائیکه جبرئیل بدانجا نمیرسد برتر هزار مرتبه ز آن جای حیدرست
1 آن پریچهره که صد عاشق زارش باشد همچو من بسته بهر موی هزارش باشد
2 آتشی در دل من قهر تو افروخت چنانک شعله صاعقه برقی ز شرارش باشد
1 ایخنده زنان بر مه انور رخ تو وی غیرت آفتاب خاور رخ تو
2 در حشر که مشغولی هرکس بخودست دزدیده مرا نظر بود بر رخ تو
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به