- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پند بدادمت من، ای پور، پار چون بگزیدی تو بر آن نور نار؟
2 غره مشو گر چه نیابد همی بی تو نه بهرام و نه شاپور پار
3 پشت گرانبار تو اکنون شدهاست کامدت از بلخ و نشابور بار
4 خانهٔ معموری و مار است جهل مار درین خانهٔ معمور مار
5 ز ایزد مذکور به عقلی، مکن جز که به عقل، ای سره مذکور، کار
6 دیو سیاه است تنت، خویشتن از بد این دیو سیه دور دار
7 پیرهن عصیان بنداز اگر آیدت از بلعم باعور و عار
8 خمر مخور، پور، که آن دود خمر مار شود در سر مخمور، مار
9 پیر پدر پار تو خواهد شدن باز نیاید به تو، ای پور، پار