نگار من به سر عهد خویش از جهان ملک خاتون غزل 303

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

نگار من به سر عهد خویش محکم نیست

1 نگار من به سر عهد خویش محکم نیست مرا به غیر غم دوست هیچ همدم نیست

2 پیام من که رساند به یار مهرگسل که در جهان بجز از باد صبح محرم نیست

3 بگو به یار که از غم به لب رسیدم جان بیا که جز دل گرمی و آه سردم نیست

4 مرا که بود یکی دل به دست افکندم به درد عشق تو ما را دلی به هردم نیست

5 به غیر درد فراقت که بر دلم صعب است به جان تو که جز این درد هیچ دردم نیست

6 که شرح آن رخ چون ماه می تواند داد مگر پریست تو گویی ز نسل آدم نیست

7 ز آتش غم او خاک ما به باد برفت به دست دل چه توان کرد غیر بادم نیست

عکس نوشته
کامنت
comment