نگار من دلی چون سنگ از جهان ملک خاتون غزل 434

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

نگار من دلی چون سنگ دارد

1 نگار من دلی چون سنگ دارد ز نام عاشقانش ننگ دارد

2 دلم بر آتش هجران او سوخت کنون باد از غمش در چنگ دارد

3 مرا با او سر صلحست و یاری چرا با ما همیشه جنگ دارد

4 ز دست روز هجرانش خدا را دلم را چون دهانش تنگ دارد

5 سهی سرویست در باغ دل ما به دستان حیله و نیرنگ دارد

6 چرا بی جرمی آن یار ستمگر به خون جان ما آهنگ دارد

7 خوشا حال دلی کاندر جهان او دو گوش و هوش و رو در چنگ دارد

عکس نوشته
کامنت
comment