- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دردمندیم و لب لعل تو درمان منست وآتشی از لب دلجوی تو بر جان منست
2 مشکل آنست که در دست و دلم را در جان حاصلی نیست چو این دل نه به فرمان منست
3 دل و دینم بربود او و رخ از من پوشید بی وفایی چه کنم عادت جانان منست
4 شب همه شب ز خیال تو نمی یارم خفت روز تا شب به سر کوی تو افغان منست
5 زاری ما به فلک رفت و به گوشت نرسید هیچ شک نیست که از بخت پریشان منست
6 جور بیگانه به هر حال توانم بردن مشکل آنست که فریاد ز خویشان منست
7 شد جهان بی سر و سامان و به غورش نرسید چه توان کرد چو این خوی جهانبان منست