-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چشم خودم چو اشک ز مژگان فروچکم خون خودم ز خنجر عریان فروچکم
2 آن اخگر گداخته ام کز شکوه دل خارا به هم فشارم و آسان فروچکم
3 آن رشح رحمتم که ز فیض عمیم خویش آیم برون ز چاه و به زندان فروچکم
4 آن سوز دیده ام که به جلباب پیرهن از مصر رخت بسته به کنعان فروچکم
5 افتاده پنبه از سر مینای مستیم باید به جام باده گساران فروچکم
6 دارد به خون من طمعی خاک تیره دل از جویبار تیغ درخشان ، فروچکم
7 گر قطره ام به کام جگر تشنگان حزین امّا به مایه داری طوفان فروچکم