نظر ز حال من ناتوان دریغ مدار از عراقی غزل 122

نظر ز حال من ناتوان دریغ مدار

1 نظر ز حال من ناتوان دریغ مدار نظارهٔ رخت از عاشقان دریغ مدار

2 اگر سزای جمال تو نیست دیده رواست خیال روی تو باری ز جان دریغ مدار

3 به پرسش من رنجور اگر نمی‌آیی عنایتی ز من ناتوان دریغ مدار

4 ز خوان وصل تو چون قانعم به دیداری تو نیز این قدر از میهمان دریغ مدار

5 به من، که گرد درت چون سگان همی گردم نواله گر ندهی، استخوان دریغ مدار

6 چو دوستان را بر تخت وصل بنشانی ز من، که خاک توام، آستان دریغ مدار

7 چو با ندیمان جام شراب نوش کنی نصیب جرعه‌ای از خاکیان دریغ مدار

عکس نوشته
کامنت
comment