قتل من خواهد ز یکسو غم ز دیگر سو اجل از جامی غزل 555

قتل من خواهد ز یکسو غم ز دیگر سو اجل

1 قتل من خواهد ز یکسو غم ز دیگر سو اجل پیشدستی کن که نبود دست پیشین را بدل

2 فیلسوف عقل را آداب بحث عشق نیست خالی از حکمت بود با او درین معنی جدل

3 قصد ما ابروی توست از سجده در محرابها گر نباشد نیت خالص چه حاصل از عمل

4 می کنم هر دم چو گل پیراهن جان را قبا تا قبا را دیدم آن اندام نازک در بغل

5 نیکوان را هستم از صدق ارادت معتقد کی فتد در اعتقاد من ز بدگویان خلل

6 دل که شد جای غم عشقت محل رحمت است ای ز سر تا پای رحمت رحمتی کن در محل

7 یافت جامی دوش در میخانه فیض از پیر جام شد می تلخ از لب لعل تو در کامش عسل

عکس نوشته
کامنت
comment