- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ماه بزم افروزم امشب بی نقاب است آنچنان یاعیان در ظلمت شب آفتاب است آنچنان
2 لطفها پنهان بقهرش شهد ها در زیر زهر در گمان خلقی که با من در عتاب است آنچنان
3 در بهای یک نگه دل برد و جان خواهد زمن باز پندارد که کارم بی حساب است آنچنان
4 یار ما را نیست با دلهای ویران رحمتی یا نمیداند که ما را دل خراب است آنچنان
5 از سؤالم او ملول و از ملال است او خموش من باین خوشدل که در فکر جواب است آنچنان
6 سر بسر عمرم بسودای سر زلف تو رفت شاید ارکارم ازین در پیچ و تاب است آنچنان
7 یک نظر گفتم بما بیچارگان بین بردرت گفت درگاه شه مالکرقاب است آنچنان