- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ماه من در جمع تا چون شمع چهر افروخته یک جهان بروانه را از سوز غیرت سوخته
2 سوزن مژگان او با رشتهٔ مشکین زلف دیدهٔ ما را به روی او ز حیرت دوخته
3 چند از اینخامان دلا جویی علاج سوز عشق چارهٔ این آتش سوزان بجو از سوخته
4 در دل من سوز عشق و برزخ من داغ مهر او چو شمع و لاله دارد رخ چرا افروخته
5 آب آتش را کند خاموش اینک آب چشم در دل من آتشی از عشق یار افروخته
6 غمزهٔ او بیسبب خونخواره و دلدوز نیست غالباً این شیوه از تیر امیر آموخته
7 معتمد آن اعتماد دولت شهکآسمان خاک راهش را به صد ملک جهان نفروخته
8 آصف دیوان ملک جمکه مور تیغ او روز هیجا با هزاران اهرمن کین توخته
9 عالمی در دولت او سیم و زر اندوختند غیر قاآنی که گنج و شکر و صبر اندوخته