ماه من از بام قصر امروز از جویای تبریزی غزل 529

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

ماه من از بام قصر امروز چون سر برکشید

1 ماه من از بام قصر امروز چون سر برکشید آفتاب از صبحدم سر در ته چادر کشید

2 می رود بیرون ز آغوشش تن از جوش صفا همچو ماه چارده تا خویش را در برکشید

3 پرنیان رنگ آن رخسار از بس نازک است چشمم از تار نگه این صفحه را مسطر کشید

4 در ترازوی تمیز ما بود ناقص عیار خاک کوی یار را هر کس که با گوهر کشید

5 ماه نو بی منت خورشید شد بدر تمام تا به طاق ابروی مردانه ات ساغر کشید

6 از ضعیفی در نمی آید به هر اندیشه ای هر مصور کی تواند صورت لاغر کشید

7 همچو خورشید برین تاج سر افلاک شد هر که او جویا به استغنا سر از افسر کشید

عکس نوشته
کامنت
comment