-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای ماه من و شاه سپاه همه خوبان خوبان همه شاهند و تو شاه همه خوبان
2 آنجا که تو بر مسند عزت بنشینی بر باد رود حشمت و جاه همه خوبان
3 از حسرت آن چشم، که بی سرمه سیاهست خون می رود از چشم سیاه همه خوبان
4 سویم نظری کن، که بسی خوب تر افتد زان چشم نگاهی ز نگاه همه خوبان
5 خوبان، چو سراسر همه در راه تو خاکند خاکست سرم بر سر راه همه خوبان
6 تیغ از کف خوبان گنهی نیست وگر هست بر گردن من باد گناه همه خوبان!
7 پرسید که: آن زهره جبین کیست، هلالی خورشید همه عالم و ماه همه خوبان