-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مژگان من وظیفهٔ خوناب میخورد غواض نان ز سفرهٔ گرداب میخورد
2 داغم ز دست لاله که در موسم بهار دارد شراب در قدح و آب میخورد
3 بینغمهای شکفته نگردد دل از شراب خرم دلی که آب ز دولاب میخورد
4 زاهد به خانه جام بلورم به طاق دید گفت این گل کدو ز کجا آب میخورد؟!
5 منعش مکن که در نظرش طاق ابروییست آن کس که می به گوشهٔ محراب میخورد
6 حیران اضطراب گل و لالهام، مگر آب این چمن ز شبنم سیماب میخورد؟
7 آسایشی نمانده ز عقل و جنون مرا در عشق رشتهام ز دو سر تاب میخورد
8 مرغی نیم که دانهخور بوستان شوم از چشمهسار دام، دلم آب میخورد
9 زنجیر را کشاکش دیوانه بگسلد زلف تو تاب از دل بیتاب میخورد
10 مستی سلیم باد حلال کسی که می در روز ابر و در شب مهتاب میخورد