- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پنجهٔ عشقم دگر قفل فغان پیچیده است همچو شمعم شعلهای بر استخوان پیچیده است
2 گر نمی خواهد کند گل آتش خس پوش ما باز این دود از کجا در آشیان پیچیده است
3 ترک چشمت می برد مرغ دلی بهر کباب باز تا دست کدامین ناتوان پیچیده است
4 همچو لعل از سنگ خیزد گوهر نایاب وصل کوهکن همچون صدا بر کوه ازان پیچیده است
5 بود هر چه بر زمین، خود کرد خاکستر سلیم دود آهم این زمان بر آسمان پیچیده است