- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خداوند من صارم الدین که طبعت نشد قابل هیچ زرق و فسوسی
2 تواضع کنانند در پیش قدرت چو ایام تندی چو گردون شموسی
3 به یاد جهان پهلوان ده حدیثم که هستم ز احسانش رحمت بیوسی
4 بگویش ز چون من ضعیفی ترا چه؟ چه زحمت فلک را ز آوای کوسی؟
5 ز من بد نخیزد که شاهی نیاید ز چتر غرابی و تاج خروسی
6 من آن گاوم ای شیر دل نیک دانی که هر جا که باشم بیابم سپوسی
7 من از خاک پای تو سر بر نتابم ورم سر ببری به دست محبوسی
8 دو چیزست از انعام شاهم توقع نه زرق است در هر دو، نی چاپلوسی
9 اگر خشم باقی بود پای بندی و گر عفو ممکن بود دست بوسی