خداوندا تسلی کن، دل امّیدواران از حزین لاهیجی غزل 102

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

خداوندا تسلی کن، دل امّیدواران را

1 خداوندا تسلی کن، دل امّیدواران را به الفت آشتی ده، آن قرار بی‌قراران را

2 غم دیرینه دارد الفتی با چشم گریانم شراب کهنه مشتاق است، ابر نوبهاران را

3 نمک‌پروردهٔ عشقیم و داریم از لبت شوری به مرهم آشنایی نیست، داغ دل‌فگاران را

4 سلوکم در طریق عشق با یاران به آن ماند که مور لنگ همراهی کند، چابک‌سواران را

5 گریبان چاک باشد دلق ما تردامنان تا کی؟ به می آلوده گردان، خرقهٔ پرهیزگاران را

6 دل عاجز، حریف ترک چشمت کی تواند شد؟ به خون غلتانده مژگانت، صف خنجرگذاران را

7 حزین آسودگی صورت نبندد با سخن‌سنجی کمند از پیچ و تاب خود بود، معنی‌شکاران را

عکس نوشته
کامنت
comment