1 لب گویای من چون شمع، مقراض سخنها شد زبان روشنم، افسانهساز انجمنها شد
2 ز بس سر میزند ز اندیشهام، یاد خط سبزش ز نقش پای کلکم، صفحهها رشک چمنها شد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای نفس کجا بود تو را مولد و منشا؟ بر تودهٔ غبرا چه کنی منزل و مأوا
2 در مهبط ادنیٰ به خساست چه نشینی؟ ای گشته فراموش تو را، مصعد اعلی
1 ای شور خیالت، نمک زخم جگرها مجنون بیابان سراغ تو، نظرها
2 بی عشق ز دل ها نرود ریشهٔ غفلت خورشید بر آرد رگ خامی، ز ثمرها
1 گذشته است ز گردون لوای رفعت ما گرفته روی زمین، آفتاب شهرت ما
2 شکسته رنگی تن، کرده بر جهان روشن که خاک زر شود از کیمیای صحبت ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به