- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 لبم از شعله شوق آبله پر خون زد بهر پابوس تو جان خیمه ز تن بیرون زد
2 هر حبابی که ز خونابه چشمم برخاست دل به بزم غم ازان جام می گلگون زد
3 چون رود نقش خط سبز تو از خاطر ما کین رقم بر ورق ما قلم بی چون زد
4 جوهری را لب و دندان تو آمد به خیال قفل یاقوت چو بر درج در مکنون زد
5 سر ما باد کم از خاک به زیر قدمی که به راه تو ز ما یک دو سه گام افزون زد
6 رگ رگ ما ز تو نالان بود آن کیست بگو که نه در چنگ غمت نعره بدین قانون زد
7 جامی احسنت که در نظم عجم نو کردی آن نوا را که در اشعار عرب مجنون زد