-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جانم فدایِ قاصدی کز دوست مکتوب آورد پیغامِ یوسف ناگهان نزدیکِ یعقوب آورد
2 کو دستگاهِ صابری تا پای در دامن کشم از دوستان عیبم مکن کین طاقت ایّوب آورد
3 چندین که پیرِ خانقه بی هوده وعظم می کند گو خادمی را حکم کن تا شاهدِ خوب آورد
4 تا هم چنان با خود رود طالب به مقصد کی رسد هم رهروِ صاحب نظر این پی به مطلوب آورد
5 این پارسا را بین که چون انکارِ رندان می کند بر ریشِ خود خندد کسی کو عیبِ معیوب آورد
6 این دم نزاری زنده شو پیش از قیامت جهد کن این کز لحد خاکت صبا با کویِ محبوب آورد
7 نیک و بد و پاک و پلید از زاهدان عارف برد گر عشقِ ظاهر تاختی بر عقلِ محجوب آورد